شب اول محرم سلام بر مسلم بن عقیل -ع-

ساخت وبلاگ

در دوران امامت ده ساله امام حسن مجتبى عليه السلام که از سخت ترين دوره هاى تاريخ اسلام نسبت به پيروان اهل بيت و طرفداران حق بود، «مسلم بن عقيل » با خلوص هر چه تمام در مسير حق بود و از باوفاترين ياران و از خواص اصحاب امام حسن محسوب مى شد. پس از شهادت امام مجتبى عليه السلام که امامت به حسين بن على عليهماالسلام رسيد تا مرگ معاويه که يک دوره ده ساله بود؛ باز «مسلم بن عقيل » را در کنار امام حسين عليه السلام مى بينيم.

 

به ياد روح بزرگ انسان هاى خودساخته و پاکي که ايثارشان در راه خدا الهام بخش تعهد و فداکارى است. عظمت انسانى چهره هاى پرفروغ تاريخ خونبار ما چون «مسلم بن عقيل » و «هاني بن عروه»، اسوه همه کسانى است که در زندگى به هدف هايى والاتر از دنيا اعتقاد دارند و ارزش هاى متعالى را مى جويند. انسان هاى نمونه از نظر ايمان، اخلاق، شهامت، جوانمردى و استقامت، هميشه زينت تاريخ بوده و هستند. 

 

ندگينامه اين سردار رشيد اسلام، درس آموز و الهام بخش و سازنده است. حماسه مسلم بن عقيل در کوفه، پيش درآمدى بر نهضت عظيم عاشورا بود؛ و خود مسلم، پيشاهنگ نهضت سيدالشهدا عليه السلام و سفير انقلاب کربلا و پيش مرگ حماسه تاريخ ساز و جاويدان عاشورا بود. 

 

ز آغاز کودکى، در ميان جوانان بنى هاشم به خصوص در کنار امام حسن و امام حسين (عليهماالسلام) بزرگ شد و کمالات اخلاقى و بنيان ولايت و درس هاى حماسه و ايثار و شجاعت را به خوبى فرا گرفت.

 

 

به نقل مورخان، در زمان حکومت آن حضرت  علی –ع-(بين سال هاى 36 تا 40 هجرى) از جانب آن امام، متصدى برخى از منصب هاى نظامى در لشگر بوده است، از جمله در جنگ صفين، وقتى که اميرالمؤمنين (عليه السلام) لشگر خود را صف آرايى مى کرد، امام حسن و امام حسين عليهماالسلام و عبدالله بن جعفر و «مسلم بن عقيل » را بر جناح راست سپاه، مامور کرد. 

 

«مسلم بن عقيل »، در دوران خلافت على عليه السلام در خدمت آن حضرت، مدافع حق بود و پس از شهادت آن امام، هرگز از حق که در خاندان او و امامت دو فرزندش، حسنين (عليهماالسلام) تجسم پيدا کرده بود جدا نشد و عاقبت هم، جان پاکش را بر اين آستان فدا کرد. 
يزيد براى حفظ سلطه و حاکميت بر کوفه عنصر ناپاک و سفاک و خشنى همچون «عبيدالله بن زياد» را که حاکم بصره بود، انتخاب کرد. «ابن زياد» با حفظ سمت، والى کوفه نيز شد. ماموريت ابن زياد آن بود که به کوفه برود و «مسلم بن عقيل » را دستگير کند و سپس او را محبوس يا تبعيد کند، يا به قتل برساند.

 

در دوران امامت ده ساله امام حسن مجتبى (عليه السلام) که از سخت ترين دوره هاى تاريخ اسلام نسبت به پيروان اهل بيت و طرفداران حق بود، «مسلم بن عقيل » با خلوص هر چه تمام در مسير حق بود و از باوفاترين ياران و از خواص اصحاب امام حسن محسوب مى شد.

 

پس از شهادت امام مجتبى (عليه السلام) که امامت به حسين بن على (عليهماالسلام) رسيد تا مرگ معاويه که يک دوره ده ساله بود؛ باز «مسلم بن عقيل » را در کنار امام حسين (عليه السلام) مى بينيم. در اين دوره بيست ساله، يعنى از شهادت على عليه السلام تا حادثه کربلا بسيارى از کسان، يا مرعوب تهديدها شدند يا مجذوب زر و سيم و فريفته دنيا و صحنه حق را رها کردند و يا به معاويه پيوستند و يا انزواى بى دردسر را برگزيدند، ولى آنان که قلبى سرشار از ايمان و دلى سوخته در راه حق داشتند و مسلمانى را در صبر و مقاومت و مبارزه در شرايط دشوار مى دانستند، امامان حق را تنها نگذاشتند و با زبان و مال و جان و فرزند، به فداکارى در راه خدا و جهاد فى سبيل الله پرداختند. 

 

حضرت على عليه السلام از پيامبر اسلام حديثى را در مدح «عقيل » نقل مى کند که آن حضرت فرمودند: 
«من او را (عقيل ) به دو جهت دوست دارم: يکى، به خاطر خودش، و يکى هم به خاطر اين که پدرش ابوطالب او را دوست مى داشت.» و در آخر، خطاب به على عليه السلام فرمود: 
«فرزند او «مسلم بن عقيل » کشته راه محبت فرزند تو خواهد شد. چشم مؤمنان بر او اشک مى ريزد و فرشتگان مقرب پروردگار بر او درود مى فرستند.» 

 

معاويه، پس از بيست سال سلطنت استبدادى مُرد. يزيد، پس از معاويه بر سر کار آمد و با تهديد و تطميع بر اوضاع مسلط شد. مى خواست اباعبدالله الحسين (عليه السلام) را هم به بيعت وادار کند، که سيدالشهدا نپذيرفت و به طور مخفيانه، همراه با جمعى از خانواده خود، شبانه از مدينه بيرون آمد و به حرم خدا در مکه پناهنده شد، تا در ضمن آن، از فرصت مناسب ايام حج در جهت آگاهانيدن مردم، بهره بردارى کند.

 

سال شصت هجرى بود. اقامت چهار ماهه امام حسين عليه السلام در مکه و برخورد با مردم و تشکيل اجتماعات و گفتگوها، مردم را با انگيزه و اهداف امام، از امتناع از بيعت با يزيد، آشنا کرد؛ به خصوص مردم کوفه از اقدام انقلابى امام حسين عليه السلام خوشحال و اميدوار شدند. مردم کوفه، خاطره حکومت چهار ساله علوى را به ياد داشتند و در اين شهر، شخصيت هاى برجسته و چهره هاى درخشانى از مسلمانان متعهد و ياران اهل بيت بودند. از اين رو نامه ها و طومارهاى مفصلى با امضاى چهره هاى معروف شيعه در کوفه و بصره به امام حسين عليه السلام نوشتند، که تعداد اين نامه ها به هزاران مى رسيد. کوفيان، گروهى را هم به نمايندگى از طرف خود به سرکردگى «ابوعبدالله جدلى » به نزد آن حضرت فرستادند و نامه هايى همراه آنان ارسال کردند. 

 

در ميان نامه ها و امضاها، نام شخصيت هاى بزرگى از کوفه همچون «شبث بن ربعى » و «سليمان بن صرد» و «مسيب بن نجبه » و ... به چشم مى خورد که از آن حضرت مى خواستند مردم را به بيعت با خود دعوت کند و به کوفه بيايد و يزيد را از خلافت خلع کند. 

 

مام، تصميم گرفت در مقابل اصرار و دعوت هاى مکرر مردم کوفه، عکس العمل نشان داده و اقدامى کند. براى ارزيابى دقيق اوضاع کوفه و ميزان علاقه و استقبال مردم و تهيه مقدمات لازم و شناسايى و سازماندهى و تشکل نيروهاى انقلابى، ضرورى بود که کسى قبلا به کوفه رفته و اين ماموريت را انجام دهد و گزارشى دقيق از وضعيت شهر و مردم، به او بدهد. 

 

حضرت حسين بن على (عليهماالسلام) مناسب ترين فرد براى اين ماموريت محرمانه را «مسلم بن عقيل » ديد، که هم آگاهى سياسى و درايت کافى داشت، و هم تقوا و ديانت، و هم خويشاوند نزديک امام بود. به نمايندگانى که از کوفه آمده بودند، فرمود: من، برادر و پسر عمويم «مسلم بن عقيل » را با شما به کوفه مى فرستم، اگر مردم با او بيعت کردند؛ من نيز خواهم آمد. 

 

اين که امام از «مسلم بن عقيل » به عنوان «برادرم » و «فرد مورد اعتمادم » نام مى برد، ميزان اعتبار و لياقت و کفايت مسلم بن عقيل را مى رساند. آنگاه «مسلم بن عقيل » را طلبيد و به او فرمود: به کوفه مى روى، اگر ديدى که دل و زبان مردم يکى است و آنچنان که در اين نامه ها نوشته اند متحدند و مى توان به وسيله آنان اقدامى کرد، نظر خودت را بر من بنويس و «مسلم بن عقيل » را وصيت و سفارش کرد، به اين که: 
پرهيزکار و با تقوا باش؛ نرمش و مهربانى به کار ببر؛ فعاليت هاى خود را پوشيده دار؛ اگر مردم، يکدل و يک جان بودند و در ميانشان اختلافى نبود، مرا خبر کن.

 

عزام «مسلم بن عقيل » و فرستادن اين پيام به کوفه، پاسخى به همه نامه ها و دعوت ها و طومارها بود. محتواى پيام امام، در اين چند محور، خلاصه مى شود: 
1 - تاييد کامل از «مسلم بن عقيل » به عنوان برادر، پسر عمو و نماينده اى مورد اطمينان. 
2 - محدوده مسؤوليت «مسلم بن عقيل » در کوفه نسبت به ارزيابى وحدت کلمه و صداقت مردم. 
3 - پاسخى به دعوت هاى مکرر، به عنوان اتمام حجت. 
4 - درخواست از مردم براى حمايت و اطاعت از «مسلم بن عقيل. »

 

مسلم بن عقيل » با گرفتن دو راهنما از مکه به سوى کوفه حرکت کرد. و اينک، «مسلم بن عقيل »، با شهرى رو به روست، حادثه خيز و پر ماجرا و با گرايش هاى مختلف؛ شهرى با افکار گوناگون که اگر چه به ظاهر آرام است، اما آرامش قبل از طوفان را مى گذراند

 

شيعيان، دسته دسته به خانه مختار مى آمدند و با «مسلم بن عقيل » ديدار و بيعت مى کردند و «مسلم بن عقيل » هم نامه امام حسين عليه السلام را خطاب به مؤمنان و مسلمانان کوفه براى هر جماعتى از آنان مى خواند. 
روز به روز بر تعداد هواداران امام حسين عليه السلام که با نماينده اش «مسلم بن عقيل »، بيعت مى کردند افزوده مى شد تا اين که پس از چند روز، به هزاران نفر مى رسيد.

 

ا وجود اين همه بيعت گران جان بر کف و انقلابي هاى آماده براى هرگونه فداکارى در راه حمايت حسين (عليه السلام) و بر انداختن حکومت يزيد، «مسلم بن عقيل »، طى نامه اى اوضاع را به امام گزارش داد و با بيان شرايط و زمينه مساعد براى نهضت از امام خواست که به سوى کوفه بشتابد. 
اکنون «مسلم بن عقيل »، نگينى در ميان حلقه انبوه ياران است حضورش مايه دلگرمى اميدواران است شکوه و هيبتى دارد، ميان کوفيان جايى و محبوبيتى دارد، و هر شب، صحبت از جنگ است، سخن از شستشوى لکه هاى ذلت و ننگ است کلام از شور جانسوز حقيقت هاست، ز «رفتن »ها و «ماندن » هاست. ولى دوران آن کم بود و کم پاييد، تمام شعله ها ناگه فرو خوابيد ... 

 

يزيد براى حفظ سلطه و حاکميت بر کوفه عنصر ناپاک و سفاک و خشنى همچون «عبيدالله بن زياد» را که حاکم بصره بود، انتخاب کرد. «ابن زياد» با حفظ سمت، والى کوفه نيز شد. ماموريت ابن زياد آن بود که به کوفه برود و «مسلم بن عقيل » را دستگير کند و سپس او را محبوس يا تبعيد کند، يا به قتل برساند.

 

يزيد براى حفظ سلطه و حاکميت بر کوفه عنصر ناپاک و سفاک و خشنى همچون «عبيدالله بن زياد» را که حاکم بصره بود، انتخاب کرد. «ابن زياد» با حفظ سمت، والى کوفه نيز شد. ماموريت ابن زياد آن بود که به کوفه برود و «مسلم بن عقيل » را دستگير کند و سپس او را محبوس يا تبعيد کند، يا به قتل برساند. 
مردمى که با «مسلم بن عقيل » بيعت کرده و در انتظار آمدن حسين بن على (عليهماالسلام) به کوفه بودند، با ورود ابن زياد به کوفه، وضعى ديگر پيدا کردند. فردا صبح که مردم براى نماز جماعت به مسجد آمدند، ابن زياد از دارالاماره بيرون آمد و در سخنان خود، خطاب به مردم گفت: «... اميرالمؤمنين يزيد، مرا فرمانرواى شهر و اين مرز و بوم و حاکم بر شما و بيت المال قرار داده است و به من دستور داده که با ستمديدگان، انصاف و با محرومان بخشش داشته باشم و به فرمانبرداران نيکى کنم و با متهمان به مخالفت و نافرمانى با شدت و با شمشير و تازيانه رفتار کنم. پس هر کس بايد بر خويش بترسد. راستى گفتارم هنگام عمل روشن مى شود؛ به آن مرد هاشمى «مسلم بن عقيل » هم برسانيد که از خشم و غضب من بترسد.

 

ز اين پس، مجراى بسيارى از حوادث، دگرگون شد و اوضاع برگشت. ابن زياد، رؤساى قبايل و محله ها را طلبيد و برايشان صحبت هاى تهديدآميز کرد و از آنان خواست که نام مخالفان يزيد را به او گزارش دهند، وگرنه خون و مال و جانشان به هدر خواهد رفت. 

 

حزب اموى، که مى رفت بساطش نابود و برچيده گردد، ديگر بار جان گرفت و آن تهديدها و تطميع ها و فريبکاري ها و تبليغ هاى دامنه دار، تاثير خود را بخشيد و والى جديد، توانست با قدرت و قوت و با تمام امکانات جاسوسى و خبرگيرى و خبررسانى، جوى از وحشت و ارعاب را فراهم آورد. با دستگيري ها و خشونت ها و برخوردهاى تندى که انجام داد، بر اوضاع مسلط شد و ورق برگشت

 

سياست کلى «ابن زياد» نابودى «مسلم بن عقيل » و شکست اين نهضت بود و براى اين کار، دو نقشه کلى را در دست اجرا داشت:
1- جستجو و تعقيب «مسلم بن عقيل » و طرفدارانش. 
2 - خريدن سران شهر و چهره هاى با نفوذ. 

 

براى پي بردن به مخفيگاه «مسلم بن عقيل » و اطلاع از قرارها و برنامه ها و شناختن عوامل مؤثر در نهضت «مسلم بن عقيل »، راهى که از سوى ابن زياد پيش گرفته شد، استفاده از يک عامل نفوذى بود که با جاسوسى، اخبار نهضت مسلم را به حکومت برساند. اين عامل نفوذى ابن زياد کسى جز «معقل » نبود. معقل که از سرسپردگان حکومت بود، با دريافت سه هزار درهم، مأموريت يافت که به عنوان يک هوادار «مسلم بن عقيل » و طرفدار نهضت با طرفداران «مسلم بن عقيل » تماس بگيرد و به عنوان يک انقلابى، که مي خواهد اين پول ها را براى صرف در راه انقلاب و تهيه سلاح و امکانات مبارزه به «مسلم بن عقيل » تحويل دهد، کم کم به پيش «مسلم بن عقيل » راه يافته و از خانه او و تشکيلات و افراد مؤثر، گزارش تهيه کرده و به ابن زياد خبر دهد. 
به اين صورت، کم کم اين جاسوس ابن زياد، به خانه هانى هم که پناهگاه «مسلم بن عقيل » بود راه پيدا کرد و با مسلم ملاقات نمود و پول ها را به او تحويل داد و به تدريج خود را يکى از طرفداران نهضت، جا زد. صبح ها زودتر از همه مي آمد و ديرتر از همه مي رفت و اخبار درونى نهضت را به عبيدالله زياد، گزارش مي داد. 
با پى بردن به مخفيگاه «مسلم بن عقيل » و مرکزيت نهضت و افراد مؤثر در جريان مبارزه، ابن زياد، بيشتر احساس خطر کرد و تصميم گرفت که هر چه زودتر دست به کار شود و انقلاب را قبل از آن که به مرحله غير قابل کنترلى برسد، در هم شکسته و سران نهضت و مقاومت انقلابي ها را در هم شکند. اين بود که نقشه حمله گسترده به نهضت و پيشگامان آن و چهره هاى سرشناس تشکيلات «مسلم بن عقيل » کشيده شد و اولين گام، دستگيرى «هانى » بود.
نقش «هانى » در نهضت، بسيار بود؛ از اين رو والى کوفه به فکر دستگيرى «هانى» افتاد تا از اين طريق به «مسلم بن عقيل » هم دسترسى پيدا کند، زيرا مي دانست تا وقتى که «هانى»، در محل خود مستقر باشد، بازداشت «مسلم بن عقيل » عملى نيست و نيروهاى زيادى که در اختيار و در فرمان «هانى» هستند، مقاومت و دفاع خواهند کرد. پس بايد با نقشه اي پاى هانى را به «دارالاماره » بکشد و او را در همان جا زندانى کند تا بين او و «مسلم بن عقيل » جدايى بيفتد. 

 

، تا اين که ابن زياد، چند نفر را در پى او فرستاد و با اين بهانه که والى کوفه مي خواهد تو را ببيند، او را به دارالاماره بردند. 

 

درباره تعداد بیعت کنندگان با سفیر امام قدری اختلاف وجود دارد که از آنها به شرح زیر یاد می‎کنیم: 
1. تعداد بیعت کنندگان با مسلم را بالغ بر هجده هزار نفر نوشته‎اند؛(12) 
2. تعداد بیعت کنندگان بیست و پنج هزار نفر بوده است؛(13) 
3. تعداد بیعت کنندگان بیست و هشت هزار نفر بوده است؛ (14) 
4. تعداد بیعت کنندگان سی هزار نفر بوده است؛ (15) 
5. تعداد بیعت کنندگان با مسلم را بالغ بر چهل هزار نفر بوده است. (16) 

 

 محورهای بیعت مردم با مسلم 
مردم با شوق فراوان بیعت خود با مسلم را بر چند اصل استوار ساختند: 
1. دعوت مردم به کتاب خدا و سنت رسول او؛ 
2. پیکار با بی دادگران؛ 
3. دفاع از مستضعفان؛ 
4. رسیدگی به حال محرومان جامعه؛ 
5. تقسیم غنائم به طور مساوی در بین مسلمانان؛ 
6. ردّ مظالم (بازگرداندن حق مظلوم) به اهل آن؛ 
7. یاری اهل‎بیت علیه السلام؛ 
8. مسالمت با کسانی که سر ستیز ندارند؛ 
9. پیکار با متجاوزان. (17) 

 

درسی که می‎توان گرفت: باید به این اصول معقول و مقبول نگریست و این که چگونه مردم به درستی راه حق را بازیافته بودند.

 

درسی که می‎توان گرفت: گاه اهل خلاف در کنار یکدیگر قرار می‎گیرند تا که به اهداف باطل خود برسند. بر اهل ایمان و تقوا است که با وجود وجوه اشتراک فراوان، متحد شوند و سپاه کفر و شرک را به زانو درآورند. 

=================

درس هایی که باید از حضرت مسلم بگیریم

پيش از حادثه كربلا ، مسلم در ركاب امير المومنين رشادت‌هاي زيادي از خود نشان داد از جمله در جنگ صفين و حكومت امير المومنين يكي از نقش آفرينان معركه نبرد بود و جناح راست سپاه امير المومنين در دست او بوده است [۲] و اين‌ها همه نشان از شجاعت و مديريت بالاي اوست

عقیق: مسلم بن عقيل از تبار پاك بني‌هاشم و نواده حضرت ابوطالب عموي پيامبر‌(ص) است، ابو طالبي كه تا آخرين ساعات حيات خود دست از حمايت پيامبر برنداشت و دعوت پيامبر را اجابت كرد، مسلم از چنين نسلي است او از خانداني پاك، شجاع و با فضيلت برخاست و زير نظر عموي گرامي‌اش، علي عليه‌السلام، و پسر عموهاي خود امام حسن عليه‌السلام و امام حسين عليه‌السلام پرورش يافت و از علم، تقوي و ديگر فضائل آن بزرگواران بهرهمند گرديد. [۱] و افتخار دامادي امير المومنين‌(ع) را داشت و سال‌ها در كنار امام حسن و امام حسين عليهما السلام به ايشان اقتدا كرده بود با اينكه در آن زمان بسياري از افراد اين بصيرت را نداشتند.

نقش آفريني‌هاي مسلم
پيش از حادثه كربلا ، مسلم در ركاب امير المومنين رشادت‌هاي زيادي از خود نشان داد از جمله در جنگ صفين و حكومت امير المومنين يكي از نقش آفرينان معركه نبرد بود و جناح راست سپاه امير المومنين در دست او بوده است [۲] و اين‌ها همه نشان از شجاعت و مديريت بالاي اوست

نائب خاص امام معصوم
اگر بخواهيم شخصيت مسلم بن عقيل را واكاوي كنيم، بايد او را در رديف شخصيت‌هاي ديني بزرگ اسلام و بالاتر از آن‌ها محسوب كرد، چرا كه مسلم بن عقيل نماينده خاص امام معصوم بوده‌اند، هم در زمان امير المومنين مورد توجه خاص حضرت بود و هم در دوران امام حسن مجتبي يار و كمك كار ايشان بودند و از ياران با وفا و بر جسته آن حضرت به شمار مي‌رفتند. [۳] و پس از شهادت امام حسن عليه‌السلام همراه امام حسين عليه‌السلام رهسپار مكه شد. [۴] و به عنوان نائب خاص و وكيل امام به كوفه اعزام شد و امام اين اعتماد خاص را به ايشان داشت كه او را به عنوان سفير و كارشناس امور سياسي و نظامي به كوفه فرستادند.

علت انتخاب مسلم بن عقيل به عنوان سفير خاص
امانت داري و تعهد مسلم و سابقه درخشان و بصيرت بالاي او در تبعيت از ولايت و جامعيت علمي و عملي ، همه و همه سبب شد كه امام (ع) او را به عنوان نماينده خود برگزيد و در معرّفي او به مردم كوفه نوشت:
وَ انّي باعِثٌ اليكُم بِاخي‌ وَ ابْنِ عَمّي‌ وَ ثِقَتي‌ مِنْ اهْلي‌ «مُسْلِمِ بن عَقيل» لِيُعْلِمَ لي‌ كُنْهَ امْرِكُمْ وَ يَكْتُبَ الَيَّ به ما يَتَبَيَّنَ لَهُ مِنْ اجْتماعِكُمْ. [۵]
و همانا من برادرم و پسر عمويم و شخص مورد اعتماد اصحابم، يعني مسلم بن عقيل را به سوي شما (مردم كوفه) مي‌فرستم تا حقيقت امر شما را به من اعلام كند و آنچه از اجتماع شما براي او روشن مي‌شود به من بنويسد.مردم كوفه نيز به جلالت قدر نماينده امام (ع) واقف بودند، لذا قبل از آمدن «عبيدالله بن زياد» به كوفه به خوبي از او استقبال كردند و در مورد جايگاه مسلم نزد امام حسين (ع)، همين بس كه وقتي خبر شهادت او به حضرت (ع) رسيد فرمود: «لا خَيْرَ فِي الْحَياهِ بَعْدَكُمْ» [۶] بعد از شما خيري در زندگي نيست.

جايگاه بلند علمي مسلم بن عقيل
از ديگر جنبه‌هاي شخصيتي مسلم بن عقيل، جايگاه بالاي علمي ايشان مي‌باشد هر چند گزارشات كمي در اين زمينه بدست ما رسيده است، ولي مواردي را مشاهده مي‌كنيم كه اين جايگاه را نشان مي‌دهد از باب نمونه رجال نويسان اهل سنت، مسلم بن عقيل را محدّثي تابعي شمرده و گفته‌اند كه صفوان بن موهب از او حديث نقل كرده است [۷]. وي فقيه و دانشمند بود [۸] و همان جايگاه نيابت خاصه‌اي كه نواب اربعه نسبت به امام زمان عليه‌السلام داشتند مسلم بن عقيل همان جايگاه را نسبت به امام حسين عليه‌السلام داشتند، به علاوه سجايا و شاخص‌هاي ديگري كه تنها در وجود ايشان بود.

عامل به سيره نبوي در سختترين شرايط
در جريان پيشنهاد ترور عبيد الله ابن زياد در منزل هاني بن عروه با وجود مهيا بودن همه شرايط براي از بين بردن ابن زياد، مسلم بن عقيل از اين كار امتناع نمود ، زماني كه علت را جويا شدند فرمود : سخن پيامبر صلي الله عليه و آله را به ياد آوردم كه فرمود: «مؤمن غافلگيرانه نمي‌كُشد و اين عمل خود را مستند كرد به سيره نبوي و اين نشان از آگاهي و دانش او نسبت به سيره نبوي و پايبندي و تقواي بالاي او در التزام به اصول مي‌باشد. [۹]

پيشتاز حماسه عاشوراء
در حادثه عاشورا مسلم، پيشتاز حماسه عاشورا بود و حضور او در كوفه موجب آشكار شدن تزوير و رياكاري امويان شد و غربت او در كوفه ياد آور غربت و مظلوميت خاندان پيامبر در كربلا است.

شجاعت مسلم 
مسلم را شجاع‌ترين فرزند عقيل خوانده‌اند [۱۰] ؛ بعد از استقرار مسلم در خانه طوعه، بلال فرزند وي كه براي مي‌گساري با دوستان خود بيرون رفته بود، به خانه بازگشت و از حضور مسلم در خانه مطلع شد. علي رغم تأكيد مادر، موضوع را كتمان نكرد و نزد عبدالرحمن بن اشعث رفت و داستان را با او در ميان گذاشت و ابن زياد نيز از موضوع با خبر شد و در پي آن شصت يا هفتاد و به قولي سيصد تن از سربازان ويژه خود را همراه محمد بن اشعث رهسپار محل اختفاي مسلم كرد. [۱۱]
جنگ سختي در گرفت و شماري از سربازان ابن زياد كشته شدند. وقتي خبر به ابن زياد رسيد، به ابن اشعث پيغام داد كه من تو را براي دستگيري يك نفر فرستاده‌ام، در حالي كه ضربه سختي بر سپاهم وارد شده است. ابن اشعث پاسخ داد: آيا مي‌داني ما را براي دستگيري شيري دلاور و شمشيري بران كه در دست مردي شجاع و با اراده قرار دارد فرستاده‌اي؟ او از خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله است. ابن زياد پيغام فرستاد كه به او امان دهيد زيرا جز اين راهي براي دستگيري او نخواهيد يافت.[۱۲] مسلم گفت: نيازي به امان مكر پيشگان نيست . اين‌ها همه برخاسته از ايمان بالاي او و اعتقاد او به ولايت بود .

بصيرت
بسياري از بني‌هاشم با امام به كربلا نيامدند ، البته امام تكليف نكرده بودند، ولي او خود همراه امام آمد و اين مسئله ناشي از بصيرت بالاي مسلم است.

مهمترين پيام‌هايي كه مي‌توان از سيره مسلم بن عقيل گرفت
با همه مدارج علمي و تقوايي او مهم‌تر از همه بصيرت او و ايثار و پيش قدم شدن براي قيام امام حسين عليه‌السلام است و حضور او در كوفه بعدها تاثير مهمي داشت ، فعاليت‌هاي مسلم در كوفه بعدها موجب قيام‌هايي در جامعه مسلمين از قبيل قيام توابين و غير آن و تبعيت مطلق او از امام عصرش شد.
شجاعت در راه حق از ديگر مطالبي است كه در سيره مسلم قابل مشاهده است از ديگر ويژگي‌هاي مسلم بن عقيل تبعيت او از سنت نبوي است و اين در زماني واقع شد كه امويان اسلام را به گوشه‌اي گذاشته و اكثر مردم درانحراف بودند و جرياني در جامعه به وجود آمده بود كه مردم را از سيره نبوي دور مي‌كرد و اگر قيام امام و اخلاص افرادي مثل مسلم نبود فضاي الان جامعه ما تيره و تار و خط واقعي اسلام گم مي‌شد
و اگر اين الگوها نبودند ارزشهاي دين از بين مي‌رفتند و مسلم بن عقيل و امثال وي الگو و اسوه جامعه هستند و اگر مسلم و مانند او نبودند نه از علمي خبري بود و نه از فرهنگ واقعي اسلام اثري مانده بود و اساس مكتب اسلام مديون اين خون‌ها و بصيرت‌هاست و فرهنگ مقاومت با توجه به اين اسوه‌ها و الگوها باقي ماند تا اينكه به دوران طلايي انقلاب اسلامي رسيد.


پی نوشت ها:
[۱] – الشهيد مسلم بن عقيل، ص ۸۱ و ۸۳
[۲] – مناقب آل ابيطالب، ج ۳، ص ۱۹۷
[۳] – رجال الطوسي، ص ۷۰
[۴] – الامامه و السياسه، ج ۲، ص ۲۳۰
[۵] – اخبار الطوال، دينوري، ص ۲۳۰
[۶] – مروج الذّهب، ج ۳، ص ۷۲
[۷] – الثقات، ج ۵، ص ۳۹۱؛ الاعلام، ج ۷، ص ۲۲۲
[۸] – الشهيد مسلم بن عقيل، ص ۱۰۹
[۹] – التاريخ الكبير، ج ۴، ص ۲۶۶.
[۱۰] – . المعارف ج ۷، ص ۲۰۴
[۱۱] – الكامل فى التاريخ، ج ۴، ص ۳۲
[۱۲] – الفتوح، ج ۵، ص ۹۲

 

امیدو نشاط...
ما را در سایت امیدو نشاط دنبال می کنید

برچسب : شب اول محرم,شب اول محرم 93,شب اول محرم 92,شب اول محرم سينه زنت آرزوشه,شب اول محرم 93 جواد مقدم,شب اول محرم 92 کریمی,شب اول محرم کریمی,شب اول محرم 92 جواد مقدم,شب اول محرم 93 مقدم,شب اول محرم 91 محمود کریمی, نویسنده : montazer294a بازدید : 182 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 2:41